براى......

ساخت وبلاگ

بى تو اما عشق كى معناشود؟

من امروز چه دلتنگ بودم

الان مسافر مقصدى نامعلومم، نسشته ام و به هياهوى اين جماعت خيره ام

گرمى دستهاى تو  آنقدر سرد بود كه تمام عشقت را در وجودم ناباورانه منجمد كرد، سردى دستهاى تو بى گمان حرارت بخش دستهاى ديگرى است.

اينك دستهايم را به آغوش سرنوشت گره ميزنم تا دوباره يى ديگر در اين تسلسل بى معناى زندگى كه تمامش عقل و حساب است ، بى اعتنا گردم....

شرابی خوردم از دستِ عزیزِ رفته از دستی...
نمیدانم چه نوشیدم که سیرم کرده از هستی...
خودم مستُ ،غزل مستُ ،تمام واژه ها مستند...
قلم شوریده ای امشب،عجب اُعجوبه ای هستی!

+ نوشته شده توسط ساغر در چهارشنبه بیست و دوم دی ۱۳۹۵ و ساعت 15:24 |

ساعت عاشقی......
ما را در سایت ساعت عاشقی... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : divan1-man بازدید : 135 تاريخ : يکشنبه 29 بهمن 1396 ساعت: 11:34